شهر زیبا شده با چهره ی روحانی تو
چشم های همه یاران شده بارانی تو

روح ایثار وفداکاری وتقوا وشرف
شده پاینده از آن غیرت ایرانی تو

بین قاب دل من خاطرهایت باقی ست
گل لبخند تو و نغمه قرآنی تو

مثل سردار تو هم فاتح دلها بودی
نرسیدیم به ادراک سلیمانی تو

‌آنقدر با شهدا مهر و اخوت داری
شد عجین با شهدا چهره ی نورانی تو

مثل معشوق غریبانه و لب تشنگی ات
شده هم عاقبت و مزد مسلمانی تو

بعد از آن صحنه ی پرواز شهیدان منا
سخت دلگیرم از این ماتم طوفانی تو

پا به پای شهدا و همه ی مادرها
می رسد فاطمه در مجلس مهمانی تو

بس که دلباخته ی شاه خراسان بودی
شد عجین با غم او لحظه ی پایانی تو

حاجت دختر تو کاش برآورده شود
بشنود بار دگر بانگ غزل خوانی تو


حال دل ها بشود واله و معطوف حسین
بر لبم باز شود روضه مکشوف حسین

عمری خواندی زحسین و غم آب آور او
از لب خشک و ترک خورده و از هنجر او

گرچه در کنج دلت داغ علی اکبر بود
اربا اربا نشدی مثل علی اکبر او

دخترت درد یتیمی به دلش مانده ولی
نرود دست به گیر سر و بر معجر او

خواهرت بین همه حرمت و عزت دارد

آه از درد اسیری و دل خواهر او

مادرت آمده از مشهد و گودال نرفت
آه از روضه ی گودال و سر و مادر او

چقدر دیدن این صحنه به مادر سخت است
نعل ها رد بشود یک به یک از پیکر او

 

شاعر : برادر حاج مجید قاسمی